معنی کاپ قهرمانی

حل جدول

کاپ قهرمانی

جام


کاپ

جام قهرمانی، جام ورزشی

جام قهرمانی

جام


جام قهرمانی

کاپ

فرهنگ فارسی هوشیار

قهرمانی

درتازی نیامده کهرمانی پهلوانی، کارفرمایی، نگهبانی ‎ فرمانروایی، کارفرمایی: اگر اشتر و اسب و استر نباشد کجا قهرمانی بود قهرمان را ک، پهلوانی دلیری، نگهبانی محافظت.

لغت نامه دهخدا

قهرمانی

قهرمانی. [ق َ رَ] (حامص) کار و عمل قهرمان. فرمانروایی. || کارفرمایی. || پهلوانی. دلیری. (فرهنگ فارسی معین):
آن تیغزنان بقهرمانی
بر شاه کنند پاسبانی.
نظامی.
|| نگهبانی. محافظت. (فرهنگ فارسی معین).


کاپ

کاپ. (اِخ) کِیپ تاون. حاکم نشین ایالت کاپ (اتحادیه ٔ افریقای جنوبی). بندری است فعال در منتهی الیه جنوبی قاره ٔ افریقا در ساحل خلیج تابل و در 50 هزارگزی دماغه ٔ بون اسپرانس (امیدنیک) جمعیت آن 344000 هزار تن است. در سال 1650 به دست هلندیها ایجاد شده و از سال 1806 وابسته بانگلیس است.

کاپ. (اِخ) مستعمره ٔ انگلیسی در افریقای جنوبی که شامل منتهی الیه آن میگردد و جبال در اکِنبِرگ و نیوولد آن را فراگرفته است. حاکم نشین آن کاپ و شهر عمده ٔ آن پورت الیزابت و کیمبرلی است. ناحیتی است فلاحتی و به تربیت اغنام و احشام میپردازد و دارای معادن الماس و طلا است. مساحت آن 717313 هزار گز مربع و جمعیت آن 3530000 تن میباشد.

مترادف و متضاد زبان فارسی

قهرمانی

پهلوانی، یلی، 2، دلیری، شجاعت

فارسی به عربی

قهرمانی

بطوله

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

کاپ

فنجان، جامی که در مسابقات به عنوان جایزه تعیین می شود، یک دوره مسابقه که در پایان به فرد یا تیم قهرمان جام اهدا شود، سوپر ~ جام برتر (فره). [خوانش: [انگ.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

کاپ

جامی‌ از طلا یا نقره که در مسابقه‌های ورزشی به برنده یا برندگان داده می‌شود،

ترکی به فارسی

کاپ

ظرف

معادل ابجد

کاپ قهرمانی

429

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری